آخرین اخبار
کد مطلب: 91869
متن کامل بيانات مهم امام خامنه‌اي در ديدار مسئولان محيط زيست
تاریخ انتشار : 1393/12/20 09:21:25
نمایش : 1692
متن کامل بيانات مهم امام خامنه‌اي در ديدار مسئولان محيط زيست منتشر شد.

به گزارش سلام لردگان، به نقل از راه دانا، متن کامل بيانات روز گذشته حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار مسئولان و فعالان محيط زيست، منابع طبيعى و فضاى سبز منتشر شد:
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

خوشامد عرض ميکنيم به آقايان محترم، خانمهاي محترم. از مشاهده‌ي اين جمعيّتِ بحمدالله بزرگ در ارتباط با مسائل زيست‌محيطي، هم انسان خوشحال ميشود، هم نگران ميشود؛ خوشحال از اين جهت که بحمدالله اين‌همه نيروي انسانيِ شاداب و گرم و علاقه‌مند و وارد در کار، متوجّه اين مسئوليّت بزرگ و مهمّند؛ لکن نگراني‌اي هم وجود دارد و آن اينکه آيا اين مجموعه‌اي که شما هستيد که از دستگاه‌هاي مختلف هستيد، حول يک محور، هماهنگي لازم را داريد يا نه. اهمّيّت مسئله‌ي محيط زيست ايجاب ميکند که همه‌ي دستگاه‌هايي که به‌نحوي با مسئله‌ي محيط زيستيِ انسان در کشور مرتبطند، با يکديگر به‌صورت صميمانه همکاري کنند. به‌هرحال از خداوند متعال، هدايت او را و کمک او را براي شما مسئلت مي‌کنيم.

و امّا مناسبت جلسه‌ي امروز ما اين است که ما هر سال در هفته‌ي نهال‌کاري و روزهاي مربوط به محيط زيست و مانند اينها، به‌صورت نمادين يکي دو درخت اينجا بر زمين مي‌نشانديم؛ خب، احساس وظيفه‌اي بود که مردم توجّه پيدا کنند به مسئله‌ي درخت‌کاري؛ بي‌تأثير هم نبوده. به درخت‌کاري - بخصوص در برخي از مناطق کشور، از جمله تهران - در اين سالها توجّه شده است؛ برخي از کمبودها و مشکلاتي که در گذشته به‌وجود آمده، بتدريج اندکي حل شده؛ لکن همه‌ي مسئله اين نيست. امسال به نظر ما رسيد که به مناسبت اهمّيّت مسائلي که امروز ما دست به گريبان با آن مسائليم، خوب است که اين جلسه را تشکيل بدهيم و قدري مطالبي را عرض بکنيم. بعد هم دنباله‌ي کار رها نشود و مسئولان در پي يک اقدام اساسي و جدّي در [حلّ] مسائل مربوط به محيط زيست ان‌شاءالله باشند. البتّه براي من يک گزارشي آوردند از صحبتهايي که در اين چند سال - از سال 77 تا امروز، پانزده سال - درباره‌ي اين مسئله کرده‌ايم، خيلي حرفها گفته شده، توصيه‌ها شده، لکن توصيه به‌تنهايي علاج و درمان مشکلات بزرگ نيست. يک تحرّک و حرکت جدّي‌اي بايد دنبال کار باشد. البتّه کارهاي خوبي هم در اين سالها انجام گرفته که چشم به آنها هم نميشود بست.

من چند مطلب را عرض ميکنم؛ اوّلاً نظر اسلام نسبت به زمين و کره‌ي خاکي و اين مجموعه‌اي که گاهواره‌ي زندگي انسان و محلّ ولادت و نشوونما و سپس مرکز بازگشت انسان است؛ نظر اسلام نسبت به زمين و آنچه در زمين است. يک جا قرآن ميفرمايد: وَ الاَرضَ وَضَعَها لِلاَنام؛ (1) زمين را - يعني اين کره‌ي ارضي را - براي انسانها ما آفريديم؛ مال همه است. متعلّق به بعضي نيست؛ بعضي حقّ بيشتري از بعض ديگري ندارند؛ متعلّق به نسلي دونِ(2) نسلي نيست؛ امروز متعلّق به شما است؛ فردا متعلّق به فرزندان شما، به نوه‌هاي شما و به دودمان شما تا آخر؛ و در همه‌جاي سطح کره‌ي زمين اين‌جوري است.

خلقت زمين مال انسانها است؛ متعلّق به آنها است. در يک آيه‌ي ديگر ميفرمايد: خَلَقَ لَکُم ما فِي الاَرضِ جَميعًا؛ (3) همه‌ي آنچه در زمين است و متعلّق به زمين است، براي شما انسانها آفريده شده؛ بنابراين چون مال خودتان است، به نفع شما است، متعلّق به شما است، بايد تخريبش نکنيد.

همه چيزش هم [باارزش] است؛ يک چيزهايي هست که به‌نظر انسان سطحي ممکن است باارزش بيايد، چيزهايي هم به‌نظر او بي‌ارزش بيايد، امّا همه‌ي آنها باارزش است. يک روزي هم در همين کشور ما کساني بودند که ميگفتند اين مادّه‌ي متعفّن به چه درد ما ميخورد؛ منظورشان نفت بود. عدّه‌اي ممکن است از سرسبزي منطقه‌ي شمال کشور لذّت ببرند، از کويرها خوششان نيايد؛ امّا برويد با آقاي دکتر کردواني(4) بنشينيد و ببينيد ايشان راجع به کوير چه ميگويد. همه‌ي آنها مثل هم است؛ همه‌ي آنها نعمت است، همه‌ي آنها موهبت است، همه‌ي آنها هم مال شما است؛ حق نداريد تخريب کنيد؛ نه باغ و بوستان را، نه جنگل را، نه مرتع و دشت را، نه کوير را؛ همه‌ي آنها متعلّق به انسانها است؛ بايستي از اينها بهره ببريد.

در آيه‌ي ديگر ميفرمايد: وَ استَعمَرَکُم فيها؛ (5) خداوند متعال که خالق اين زمين و خالق شما است، شما را موظّف کرده است که اين زمين را آباد کنيد؛ يعني ظرفيّتهاي موجود در اين مجموعه‌ي کره‌ي ارضي را به فعليّت برسانيد. خيلي از ظرفيّتها هست که ناشناخته است، بعد شناخته ميشود و بعد اهمّيّت آنها و ارزش آنها فهميده ميشود؛ اين کار کار شما است؛ شما بايد بکنيد. امروز هم که ما خيال ميکنيم از همه‌ي ظرفيّتهاي زمين داريم استفاده ميکنيم، حقيقت مطلب اين نيست؛ ممکن است ميليون‌ها برابرِ آنچه امروز شما از آب و از خاک و از هوا و از موادّ زيرزميني و از محصولات روي زمين استفاده ميکنيد، بشود به‌نحوي استفاده کرد که امروز ما از آن خبري نداريم. بايد بشر به‌طور دائم ظرفيّتهاي جديدي را پيدا کند؛ از اين ظرفيّتها به نفع زندگي بشر استفاده کند.

يک آيه‌ي ديگر درباره‌ي الدّالخصام است؛ يعني لجوج‌ترين، خبيث‌ترين، سرسخت‌ترين دشمنان که خصوصيّاتي برايش ذکر ميشود؛ يکي از خصوصيّات اين است: اِذا تَوَلّي‌ سَعي‌ فِي الاَرضِ لِيُفسِدَ فيها وَ يُهلِکَ الحَرثَ و النَّسل؛ (6) حرث و نسل را از بين ميبرد، فاسد ميکند؛ کشت را - يعني توليد گياهي را و توليد انساني را - نابود ميکند و از بين مي‌برد.

امروز اگر شما نگاه کنيد در سياستهاي دنيا ميتوانيد پيدا کنيد کساني را که همين کار را بالفعل با همه‌ي ملّتها و يا با بسياري از ملّتها دارند انجام ميدهند؛ اِهلاک حرث و اِهلاک نسل؛ اين را خداي متعال فساد ميداند، بعد هم ميفرمايد: وَ اللهُ لا يُحِبُّ الفَساد. (7) حالا اين چند آيه بود که من خواندم؛ ده‌ها روايت با مضامين عالي در اسلام، در متون ديني ما درباره‌ي زمين، درباره‌ي محيط زيست ما هست؛ همين آياتي که الان اينجا تلاوت کردند(8) از جمله‌ي اين آيات است که اشاره ميکند به فراورده‌هاي روي زمين که همه‌اش مال بشريّت و متعلّق به شما است؛ قضيّه‌ي محيط زيست خيلي قضيّه‌ي مهمّي است. خلاصه‌ي اهمّيّت اين قضيّه عبارت است از مسئوليّت انسان در قبال طبيعت؛ بايد احساس مسئوليّت کند. همچنان‌که در قبال انسانها احساس مسئوليّت ميکنيم، در قبال طبيعت هم بايد احساس مسئوليّت کنيم. اسلام و اديان الهي خواسته‌اند تعادل ميان انسان و طبيعت را حفظ کنند؛ اين، آن هدف اساسي و اصلي است. عدم حفظ اين تعادل ناشي از عواملي است که عمده‌اش خودخواهي‌هاي انسان است؛ قدرت‌طلبي است؛ قلدري و گردن‌کلفتي بعضي از ما انسانها است. وقتي اين اتّفاق نيفتاد - يعني اين تعادل حفظ نشد - آن‌وقت بحران محيط زيست پيش مي‌آيد؛ بحران محيط زيست به همه‌ي بشر و به‌همه‌ي نسلها آن‌وقت ضرر ميزند.

امروز اين بحران مخصوص ما نيست - حالا اگر تعبير «بحران» صحيح باشد؛ لااقل «چالش بزرگ» - اين چالش بزرگ، امروز مخصوص ما نيست؛ امروز در همه‌ي دنيا اين چالش وجود دارد و ناشي از همان عدم احساس مسئوليّت است. شما ديديد در قضيّه‌ي «پيمان کيوتو» (9) آمريکا به‌عنوان يک دولت قلدر ايستاد - چندسال قبل از اين من در نماز جمعه هم مطرح کردم و همين را گفتم -(10) يعني يک برخورد قلدرمآبانه با يک پيماني که اين پيمان مربوط به يک کشور و دو کشور و اين گوشه‌ي دنيا و آن گوشه‌ي دنيا نيست؛ مربوط به همه‌ي جهان است. مسئله‌ي گازهاي گلخانه‌اي چيزي نيست که به يک کشور و به يک عدّه از مردم صدمه بزند؛ نه، مال همه‌ي بشريّت است. منتها مشکل اساسي در باب مسائل محيط زيست اين است که آثار تخريب با آساني و بزودي ظاهر نمي‌شود؛ وقتي ظاهر شد، علاج آن آسيب‌ها و مشکلها هم بعضاً بلندمدّت و بعضاً ناممکن است. فرض بفرماييد که آب شدن يخهاي قطبي - که منتهي بشود به بالا آمدن سطح آب درياها و مسائل گوناگون زيستيِ فراوان ديگري که برايش پيش مي‌آيد - ديگر چيزي نيست که قابل علاج باشد براي بشر؛ اينها ديگر چيزهايي نيست که بشود در ظرف ده سال و بيست سال و صد سال جبران کرد؛ آثار ماندگاري براي بشريّت دارد. يعني وقتي انسانهايي پيدا شدند که احساس مسئوليّت نکردند، ثروتهاي عمومي عالم را خواستند تبديل کنند به ثروت شخصي، از هر امکاني براي فربه کردن وجود خودشان استفاده کنند، نتيجه ميشود اين. قلدري بشر، خطشکني‌هاي قلدرمآبانه و گردن‌کلفتي‌هاي قدرتهاي بشري، قدرتهاي زر و زور در دنيا و در سطح جهان يک‌چنين نتايج و آثاري دارد.

خب، اينها در ابعاد جهاني اين‌جوري است؛ در ابعاد کشوري هم همين است؛ در ابعاد کشوري هم که ما حالا درباره‌ي مسائل کشور خودمان فعلاً داريم بحث ميکنيم، قضيّه اين است؛ يعني آنجا هم آسيب‌ها آسيب‌هايي نيست که به‌آساني بشود برطرف کرد. فرض بفرماييد فرسايش خاک در کشور بر اثر سهل‌انگاري‌ها و بدعمل‌کردن‌ها و ندانم‌کاري‌ها؛ فرسايش خاک چيزي نيست که بعد بشود به‌آساني جبرانش کرد. قضيّه‌ي خاک از قضيّه‌ي آب مهم‌تر است؛ ما مشکل آب هم داريم، مشکل بزرگي هم هست، لکن براي تهيّه‌ي آب راه‌هاي فراواني وجود دارد؛ براي تهيّه‌ي خاک حاصلخيز اين راه‌ها ديگر وجود ندارد.

يعني بي‌توجّهي به مباني حفظ محيط زيست، گاهي اوقات يک چنين مشکلاتي را به‌وجود مي‌آورد؛ آسيبي که وارد ميشود، آسيبي نيست که بشود [جبران کرد]. خب، ميشود پيشگيري کرد، ميشود علاج کرد؛ هم پيشگيري ميشود کرد بسياري از اين چيزها را - که عمدتاً هم پيشگيري است - هم بعضي‌ها قابل علاج است و بايستي اينها را علاج کرد.

حالا فرض بفرماييد مسئله‌ي آلودگي هوا. جزو مسائل مهمّ زيست محيطيِ امروز ما در کشور، مسئله‌ي آلودگي هوا در شهرهاي بزرگ کشور است؛ در تهران و کلان‌شهرهاي کشور؛ خب، مسئله‌ي مهمّي است، اين را ميشود پيشگيري کرد، ميشود هم علاج کرد. اگر ما حقيقتاً با هم همدل، هم‌زبان، هم‌نيّت نيروهايمان را روي هم بگذاريم - همه‌ي کساني که اطراف اين قضيّه هستند - اين کار را ميشود حل کرد. فلان کشور يک پنجم خاک ما وسعت دارد، دو برابر ما جمعيّت دارد، مشکل آلودگي هوا را حل کرده؛ پس ميشود [حل] کرد.

بنابراين اين کار ممکن است؛ ما هم ميتوانيم حل کنيم. مسئله‌ي غبار را - به قول معروف اين ريزگردها را - مثلاً ميشود حل کرد؛ اينها قابل حل است، البتّه صبر، حوصله، تدبير، دنبال‌گيري و اين چيزها لازم است. مسئله‌ي محيط زيست، مسئله‌ي اين دولت و آن دولت نيست؛ مسئله‌ي طولاني‌مدّت است؛ مسئله‌ي زيد و عمرو نيست؛ مسئله‌ي اين جريان و آن جريان نيست؛ مسئله‌ي همه‌ي کشور است؛ همه بايد دست‌به‌دست هم بدهند و اين مشکل را حل کنند.

سه عنصر اساسي در محيط زيست هست که اينها را بايستي مورد توجّه قرار داد: هوا، آب، خاک. همه‌ي همّت را بايد [روي اينها] گذاشت. [طبق] اين آماري که به من دادند، در تهران هفتاد درصد مشکل آلودگي هوا، مربوط به حمل و نقل است، سي درصد مربوط به صنايع آلاينده است - حالا اين آماري است که به من دادند؛ ممکن است اندکي کمتر يا زيادتر [باشد]؛ در بين شماها متخصّصين هستند، اطّلاعاتشان ممکن است دقيق‌تر باشد - خيلي خب، پس [عامل] معلوم شد؛ عامل را وقتي شناختيم، يک قدم به حلّ مشکل نزديک شديم؛ بايد با جدّيّت سراغ اين مسئله رفت. اين چيزها چيزهاي تبليغاتي نيست؛ اينها از آن اموري نيست که اوّل تابلويش را بايد زد؛ [بلکه] اوّل بايد کار را انجام داد. وقتي کار انجام گرفت، همه‌ي مردم بدون تابلو [هم] احساس مي‌کنند.

مسئله و مشکل پديده‌ي غبار که ديروز در خوزستان، امروز در کرمان و ممکن است فردا در يک نقطه‌ي ديگر زندگي مردم را مشکل بکند، بايد علاج بشود. مشکل پديده‌ي غبار فقط تنفّس مردم نيست؛ به بنده گزارش دادند که جنگلهاي غرب کشور - جنگلهاي بلوط - به‌خاطر اين پديده‌ي غبار در خطر نابودي است؛ که اگر چنانچه خداي نکرده اين مشکل پيش بيايد، ضررهايش بمراتب بيشتر از آن چيزي است که ما از تنفّس در تهران يا در يک جاي ديگر در هواي غبارآلود ضرر و زيان مي‌بينيم. بايد به‌طور جدّي دنبال بود، بايد کار را دنبال کرد، بايد ديد علّت چيست؛ علّتها را شناخت و به‌صورت جدّي درصدد علاج برآمد.

يک مسئله مسئله‌ي آب و مصرف آب [است]. من دو سه سال پيش به نظرم در صحبت اوّل فروردين اشاره کردم که نود درصد آب کشور صرف کشاورزي ميشود. (11) همه‌ي مصارف ديگر - مصارف شرب و شهر و صنعت و غيره - ده درصد است. ما اگر چنانچه بتوانيم با تدابيري در آن نود درصد که صرف کشاورزي ميشود، ده درصد صرفه‌جويي بکنيم، معنايش اين‌ است که به همان اندازه‌اي که امروز آب براي شرب و شهر و روستاها و صنعت و غيره مصرف ميکنيم، به همين اندازه آب در اختيار کشور قرار ميگيرد. اين چيز کوچکي است؟ اين چيز با اين عظمت، ارزش اين را ندارد که همه‌ي مسئولين، دست‌اندرکار بشوند و بروند دنبال اين قضيّه؟ با آبياري قطره‌اي، با شبکه‌سازي‌هاي درست و خوب [صرفه‌جويي کنند]. آب پشت سدها را ما اگر چنانچه جمع کنيم، [امّا] شبکه‌سازي درست نکنيم - کمااينکه متأسّفانه در موارد زيادي قضيّه از اين قرار است - خب اين آب را درواقع هدر ميدهيم، تبخير ميشود ميرود؛ علاوه بر اينکه حالا مشکلاتي هم پشت سدها به وجود مي‌آيد. کارهاي فراواني است که بايد انجام بگيرد؛ اينها جزو چيزهاي بسيار مهم است.

مسئله‌ي خاک. عرض کرديم فرسايش خاک، در بلندمدّت خطر بزرگ‌تري از کمبود آب است. چند سال قبل از اين بحثهاي آبخيزداري و آبخوان‌داري و مانند اينها مطرح شد، کارهايي هم انجام گرفت؛ بايد اينها با جدّيّت و قوّت دنبال بشود؛ اين کارها متوقّف نماند.

يکي از مشکلات عمده‌ي ما در کشور - که اين را برحسب تجربه من عرض ميکنم به شما برادران و خواهران عزيز - پيگيري‌نکردن است؛ کار را خوب شروع ميکنيم [امّا] پيگيري لازم هميشه وجود ندارد؛ در بعضي از موارد چرا؛ هرجا خوب پيگيري کرديم، به نتايج خيلي خوب رسيديم، در بسياري از جاها هم کار، وسط کار متوقّف ميشود، پيگيري نميشود؛ اين يکي از مشکلات اساسي است. هرکدام از شماها در بخشهاي مختلف، مديريّتي داريد؛ مديران کشور بايد به اين مسئله توجّه کنند که پيگيري بسيار مهم است.

يک مسئله مسئله‌ي جنگلها و مراتع است؛ اين جنگلهاي ما و مراتع ما، هم ريه‌هاي تنفّسي شهرها و محيطهاي زندگي‌اند، هم نگهبان خاکند و خاک را که اين‌همه درباره‌ي اهمّيّتش گفتيم، حفظ ميکنند؛ اين جنگلها را بايد حفظ کرد. متأسّفانه در بخشهاي مختلف کشور، اين جنگلهاي متراکم و انبوه شمال کشور بعضاً مورد چپاول و غارت، و بعضاً آخر(12) مورد بي‌توجّهي و بي‌اهتمامي قرار ميگيرد. من تأکيد ميکنم اجازه ندهيد به اين جنگلها دست‌درازي بشود؛ بخشهاي مختلف کشور که مسئوليّتي در اين زمينه دارند، از منابع طبيعي گرفته تا محيطزيست تا بقيّه‌ي دستگاه‌هايي که ارتباطي با اين قضايا دارند، اجازه ندهند با بهانه‌هاي مختلف - از شهربازي درست کردن و جذب گردشگر و هتل‌داري و مانند اينها بگيريد تا مدرسه‌ي علميّه و حوزه‌ي علميّه؛ همه‌ي اينها بهانه‌هايي ميشوند و شده تاکنون - که جنگلهاي ما دست بخورند، به آنها تعرّض بشود؛ به جنگلها تعدّي بشود و تاکنون به جنگل تعدّي شده؛ جلويش را با استحکام کامل بگيريد.

يک مسئله پديده‌ي زمين‌خواري است. البتّه پديده‌ي زمين‌خواري پديده‌ي جديدي نيست؛ قديمي است؛ ما از دوره‌ي نوجواني و جواني مکرّر ميشنفتيم زمين‌خواران، زمين‌خواران! خب، توقّع اين بوده است که در نظام اسلامي و جمهوري اسلامي اين پديده متوقّف بشود؛ اجازه ندهيم کساني بيايند با دست‌اندازي به زمينهاي گوناگون اطراف شهر و حومه‌هاي شهر و مناطق خوب، ثروت عمومي را به‌نوبه‌ي خود تبديل کنند به ثروت شخصي. اين بوستان عظيمي که فرض کنيد در فلان نقطه‌ي شهر واقع است، يک ثروت عمومي است؛ [اينکه] کساني بيايند با زرنگي، با دست‌کاري کردن قانون، با احياناً خريدنِ يکي دو نفر آدم سست‌عنصر در فلان دستگاه، اين ثروت عمومي را تبديل کنند به ثروت شخصي خودشان، خيلي رنج‌آور است!

حالا بحث زمين‌خواري، يواش‌يواش شده کوه‌خواري! بنده گاهي که ميروم ارتفاعات شمال تهران و نگاه ميکنم، انسان واقعاً خيلي متأسّف ميشود. بارها من در ديدار با مسئولين شهري و مسئولين دولتي و مانند اينها  اين مسائل را در ميان گذاشته‌ام. خب تلاش هم کرده‌اند لکن قاطع بايد برخورد کنند. مسئولين بايد در مقابلِ اين سوءاستفاده‌کننده قاطعيّت به‌خرج بدهند؛ عُرضه بايد به‌خرج بدهند؛ نگذارند فلان آدمِ سوءاستفاده‌چي با شيوه‌هاي مشخّص [سوءاستفاده کند]. انسان از آن بالا که نگاه ميکند، ميفهمد و ميبيند که چه‌کار دارند ميکنند. اوّل ميروند اجازه ميگيرند، يک تأسيساتي در انتهاي يک زمين درست ميکنند؛ بعد که انتهاي زمين مال آنها شد، همه‌ي سطح زمين به‌طور طبيعي قابل نقل‌وانتقال خواهد شد؛ از اين کارها ميکنند. اين شمال تهران و غرب تهران، در واقع مجاري تنفّسي شهر تهران است؛ ارتفاعات شمال تهران را يک‌جور، طرف زمينهاي غرب تهران را يک جور. در مشهد - شهر ما - من رفتم ديدم طرف ارتفاعات جنوب شهر که درواقع مرکز تنفّس شهر است، دارند افرادي آن بالا خانه ميسازند، هتل ميسازند، ساختمانهاي چند طبقه ميسازند؛ اينها بد است، اينها غلط است؛ جرم بدانيد اينها را. يکي از کارهاي اساسي «جرم‌انگاري» در قانون است؛ اينها را بايد جرم دانست در قانون و اين کساني که اين کارها را ميکنند تعقيب قضائي کرد. صِرف اينکه بروند قلعه(13) بنا بکنند، کافي نيست؛ که آن را هم متأسّفانه در مواردي نميکنند، کوتاهي مي‌کنند.

نبايد اجازه داد که منبع شرب تهران مورد تعرّض قرار بگيرد؛ منبع هوا و تنفّس تهران مورد تعرّض قرار بگيرد؛ منابع زندگي در تهران - پايتخت کشور و مرکز دولت اسلامي - مورد تعرّض يک عدّه‌اي قرار بگيرد؛ با اينها بايد برخورد کنيد. اگر خداي نکرده در داخل دستگاه‌ها کساني هستند که کوتاهي ميکنند، با آنها شديدتر برخورد کنيد؛ اينها جزو کارهاي لازم و اساسي است. هم منابع طبيعي، هم شهرداري، هم محيط زيست، هم دستگاه‌هاي نظارتي -  همه‌ي اينها - بايستي با اين وضع اَسَف‌بار مقابله کنند. بالاخره حفظ محيط زيست و رعايت محيط زيست، يک وظيفه‌ي حاکميّتي است؛ البتّه مردم هم نقش دارند؛ مردم مي‌توانند نقشهاي خوبي ايفا کنند، همکاري کنند؛ شرطش اين است که دستگاه‌هاي حاکميّتي به‌طور جدّي دنبال قضيّه باشند. اگر جدّيّت به‌خرج بدهند، مردم هم به اينها کمک خواهند کرد.

[پس] اوّلاً تهيّه‌ي سند ملّي براي مسائل محيط زيست؛ [و بعد] همکاري دستگاه‌ها که اوّل اشاره کردم که همه‌ي دستگاه‌ها بايد بجد با همديگر همکاري کنند؛ [و بعد] پيوستِ محيط زيستي براي همه‌ي برنامه‌هاي سازندگي. همه‌ي برنامه‌هاي سازندگي از شهري و صحرايي و صنعتي و بقيّه‌ي طرحها، حتماً يک پيوست محيط زيستي بايد داشته باشد؛ جادّه ميخواهيد بکشيد، مشخّص باشد که تأثيرش در محيط زيست چيست؛ کارخانه ميخواهد نصب بشود، بايد معلوم باشد که تأثيرش در محيط زيست چيست؛ بعضي از مسائل تجاري، بعضي از نقل‌وانتقال‌ها و کارهاي بازرگاني؛ اينها بايستي پيوست محيط زيست داشته باشد.

جرم‌انگاريِ تخريب محيط زيست. دستگاه قضائي و دستگاه‌هاي ضابط، و پيش از آنها قوانين مجلس، بايد روي  اين تکيه بکنند. البتّه قوانيني داريم و الان قوانين خوبي هست، منتها بازنگري لازم است؛ بايستي تخريب محيط زيست جرم محسوب بشود؛ به‌عنوان جرم بايستي تعقيب بشود. پالايش و بازنگري قوانين موجود، تقويت نظارتهاي بي‌اغماض - نظارت انجام بگيرد، هيچ گونه اغماضي هم در اين نظارتها صورت نگيرد و رؤساي دستگاه‌ها شخصاً نظارت کنند - و شايد از جهتي از همه مهم‌تر، فرهنگ‌سازي است؛ فرهنگ‌سازي؛ مردم بدانند که اهمّيّت حفظ محيط زيست چقدر است. اين را از دبستان بايد شروع کنيم، در کتابهاي درسي؛ بايد بچّه‌هاي ما اهمّيّت مرتع و جنگل و هوا و آب و خاک و دريا و مانند اينها را از کودکي بفهمند و روي آن حسّاس باشند. حفظ حريم محيط زيست بايد جزئي از فرهنگ عمومي بشود. البتّه نقش رسانه‌ي ملّي را هم نبايد ناديده گرفت، بايستي حتماً رسانه‌ي ملّي نقش ايفا کند امّا مردم هم ميتوانند کار کنند.

بنده يک مورد را خودم ديدم در يکي از ييلاقات مشهد - جاغرق - يک دوست قديمي ما يک زمين کوچکي داشت و دارد. يک آب مختصري به‌قدر مثلاً نصف آنچه از لوله‌ي قوري مي‌آيد بيرون، آن بالا بود. اين آب را جمع کردند، هدايت کردند، حفظ کردند، چند استخر در اين زمين از اين آب به‌وجود آمد و زمين آباد شد؛ از يک آب خيلي مختصر که ميتوانست به هدر برود و هيچ‌کس هم نفهمد و نبيند.

يکي از دوستان ما نقل ميکرد و ميگفت در يزد - که خب، يزد جزو مناطق کم‌آب کشور است - يک نفري دعوت کرد از ما در يک باغي، بوستاني - يک جايي ترتيب داده بود با درخت و کشت و زرع و همه‌چيز - گفتش که ميخواهيد منبع آب اينجا را ببينيد؟ گفتيم بله. گفت ما را مبالغ طولاني‌اي برد - شايد مثلاً چند کيلومتر؛ حالا من درست يادم نيست خصوصيّات را - آنجا رفتيم، ديديم بله، به‌قدر يک لوله‌ي آفتابه، مختصر آبي دارد مي‌آيد؛ اين آدم همّت کرده، اين آب را حفظ کرده، هدايت کرده، آورده، از اين آب استفاده‌ي بهينه کرده. يعني از اين آبهاي کشور ميشود مردم در محيطهاي زندگي خودشان استفاده‌هاي بهينه بکنند.

درخت‌کاري» از جمله‌ي کارهاي خوب است. البتّه درخت را ميکارند، من شنيدم درست نگهداري نميشود. درخت‌کاري رايج شده امّا درخت که کاشتيد، بايد درخت را نگهداري کنيد؛ حالا يا خودشان نگهداري بکنند يا دستگاه‌هاي شهرداري بکنند؛ بالاخره اين کار بايد انجام بگيرد.

يک جاهايي هم هست در اطراف تهران - حالا اين را من اينجا بگويم - طرف شرق تهران، يک بوستان بزرگي است، يک منطقه‌ي خيلي وسيعي است بين بزرگراه بابايي تا ارتفاعات قوچک؛ يک زميني است متعلّق به ارتش. بنده گاهي اوقات در اين مسيرهاي صبحگاهي در بعضي از روزها از آنجا ميرويم و ارتفاعات را حرکت مي‌کنيم، راه ميرويم؛ من هروقت آنجا ميروم، دلم ميلرزد! چون ميدانم ده‌ها چشم طمع‌کار متوجّه اينجا است. کارهايي هم شروع کردند، ما جلويش را گرفتيم، يک تشري زديم، دعوايي کرديم؛ ميدانم موقّتاً دست برداشتند، امّا منتظرند يک غفلتي صورت بگيرد؛ يا اين حقير نباشم، يا غفلتي پيش بيايد، بالاخره بروند اينجا را تصرّف کنند؛ واقعاً انسان دلش ميلرزد؛ يک بوستان بزرگِ شايد چند صد هکتاري -  نميدانم چقدر است - که اصلش هم ظاهراً متعلّق به ارتش بوده لکن الان مورد استفاده‌ي ارتش نيست و مورد اختلاف بين ارتش و وزارت اطّلاعات و اينها است. به نظر من اينجا مال مردم است؛ اينجا بايد به‌صورت يک گردشگاه عمومي مردمي دربيايد.

مکرّر هم من اين را پيغام دادم به مسئولين گوناگون، شهرداري بايد برود اينجا را تصرّف کند، دراختيار مردم بگذارد. جاي بسيار وسيع، خوب، خوش‌آب‌وهوا در شرق تهران، پُر درخت. حتّي من يک‌وقتي آنجا ديدم يک گله‌ي آهو يا بز کوهي بود که از دور ديده ميشد؛ يک جاي اين‌جوري. [اين] در اختيار مردم قرار بگيرد، مردم بروند استفاده بکنند. اگر کوتاهي بشود، آنجا هم مثل بعضي جاهاي ديگر [خواهد شد] که متأسّفانه کوتاهي شد و يک‌وقت ديديم که ساختمانها آنجا سر بلند کردند و مدّعي پيدا شد، بعضي از دستگاه‌ها هم متأسّفانه از روي غفلت - نه از روي غرض - فلان زمينها را به کارمندان خودشان دادند، آنها هم به يکي ديگر فروختند؛ اين کارهايي و بي‌انضباطي‌هايي که متأسّفانه در زمينه‌ي زمينها و در زمينه‌ي اين منطقه‌ي تنفّسي شهرهاي بزرگ به‌وجود مي‌آيد و از اين قبيل [قبلاً هم] به‌وجود آمده است.

به هر حال مسئله مسئله‌ي بسيار مهمّي است؛ کار کار مهمّي است. ما در اين زمينه‌ها هميشه هر سال صحبت کرده‌ايم. من حالا اينها را گفتم تا در معرض اطّلاع مردم و قضاوت مردم قرار بگيرد و بر اين اساس نمره بدهند به دستگاه‌ها. معيار، دست مردم باشد، به دستگاه‌ها نمره بدهند، قضاوت کنند راجع به دستگاه‌ها که کدام دستگاه توانست درباره‌ي محيط زيست اين اقدامات را بکند و اين موفّقيّتها را به دست بياورد و کدام دستگاه نتوانست. اميدواريم ان‌شاءالله خداوند همه‌ي شماها را از کساني قرار بدهد که ميتوانيد در اين زمينه‌ها کار کنيد.

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته‌

انتهاي پيام/ف

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس